نورالدین کیانوری، پرسش و پاسخ ـ 20 شهریور 1361
تحول به راست در حزب جمهوری اسلامی
ضد انقلاب 57
از درون رهبری
حزب جمهوری اسلامی
سر برون آورد
پرسش: با دنبال کردن محتوای اجتماعی روزنامه جمهوری اسلامی، که ارگان رسمی حزب جمهوری اسلامی است، به روشنی دیده می شود که جناح نیرومندی در این حزب و روزنامه ارگانش، به طور مشخص به سوی راست در تغییر و تحول است. آیا این ارزیابی درست است؟
پاسخ: به طور کلی بایستی گفت که در حزب جمهوری اسلامی گرایش های گوناگونی در مسایل مربوط به سیاست داخلی، سیاست خارجی، و سیاست اقتصادی کشور وجود دارد. چون وقتی ما موضع گیری های شخصیت های بارز حزب جمهوری اسلامی را با هم مقایسه می کنیم و این موضع گیری ها را با سمت گیری اساسی روزنامه جمهوری اسلامی مقایسه می کنیم، در مجموع به این نتیجه می رسیم که در آن یکپارچگی در نظریات، نه در زمینه سیاست داخلی، نه در زمینه سیاست خارجی، نه در زمینه سیاست اقتصادی وجود ندارد. این قضاوتی است که ما داریم. و اما از آنچه که از روزنامه جمهوری اسلامی و از موضع گیری های رسمی حزب جمهوری اسلامی برمی آید ( غیر از موضع گیری های شخصیت های بارز و برجسته این حزب، که می تواند شکل دیگری باشد ) به طور کلی می توان گفت که حزب جمهوری اسلامی امروز نسبت به دوران شهید دکتر بهشتی و شهید دکتر باهنر در سمت راست قرار دارد، آن هم نه یک ذره، بلکه به طور کاملا محسوس، یعنی حزب جمهوری اسلامی دوران شهید بهشتی و شهید باهنر مشخصا در جهت مستضعفان بود، در جهت تصمیمات مترقی شورای انقلاب بود، در جهت ملی کردن صنایع متعلق به دزدان و غارتگران بود، در جهت اجرای کامل نکات اقتصادی برجسته قانون اساسی بود، در جهت اصلاحات ارضی و بند " ج " و " د " بود، و نظایر این ها. ولی بعد از شهادت دکتر بهشتی و دکتر باهنر، ما شاهد آن هستیم که بخش عدالت اجتماعی در صفحات روزنامه جمهوری اسلامی و در موضع گیری های دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، به طور محسوس هر روز رنگ پریده تر می شود. دوستانی که با برخی از دوستان حزب جمهوری اسلامی تماس دارند، می گویند که موضع گیری دفاع از سرمایه داری در حزب جمهوری اسلامی هر روز مشخص تر و بارزتر می شود. ولی تفسیر دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی در مورد بخشی از سخنرانی حجت الاسلام رفسنجانی در یکی از نمازهای جمعه، نشان دهنده وجود و بروز این پدیده است. دیده می شود که حزب جمهوری اسلامی آشکارا وجود طبقات را به کلی نفی می کند. البته نفی طبقات در تمام احزاب وابسته به خرده بورژوازی عمومی است. این احزاب معمولا از تقسیم طبقاتی جامعه سرباز می زنند. برای این که اگر واقعیت این است که طبقه کارگری وجود دارد و طبقه سرمایه داری، و یک قشر خرده بورژوازی هم این وسط است، که هم تحت فشار سرمایه داری است، هم دلش می خواهد که سرمایه دار بشود، خوب، این برای نمایندگان سیاسی خرده بورژوازی کمی ناجور در می آید. به این ترتیب است که در تمام احزاب خرده بورژوازی جهان، مسئله شناخت طبقاتی جامعه نفی می شود، حالا این حزب می خواهد مسیحی باشد، بودایی باشد، هندو باشد، مسلمان باشد یا غیرمذهبی باشد ـ همه آن ها تقسیم طبقاتی جامعه را به طور کلی نفی می کنند. و این در حالی است، که در حرف همیشه از طبقه محروم، از طبقه زحمتکش، از طبقه غارتگر دم می زنند. ولی آن جا که می خواهیم مشخص کنیم که: طبقه محروم چه کسانی هستند، ناگهان می گویند که سرمایه داری هم می تواند جزء محرومان جامعه باشد! یکی از عرصه های اختلاف آن ها با احزاب مارکسیستی اصیل هم همین است. احزاب خرده بورژوازی می گویند که "مارکسیست ها می خواهند جامعه را تقسیم کنند به طبقات و نفاق بیندازند بین این طبقات". احزاب خرده بورژوازی از "اتحاد عمومی" تعریف می کنند که بیایید ببینید "کارگر و سرمایه دار چه الفتی می توانند با همدیگر داشته باشند! این مارکسیست ها توده ای ها و کمونیست ها هستند که می خواهند همه این ها را به جان همدیگر بیندازند!" این خاصیت عمومی نمایندگان سیاسی خرده بورژوازی است.
ولی حالا ببینیم حزب جمهوری اسلامی واقعا چگونه تغییر پیدا کرده است.
ما امروز کسانی از وابستگان به حزب جمهوری اسلامی را می بینیم که خیلی صریح و با اصرار در این جهت هستند، که نه تنها سرمایه داری با بخش خصوصی را نگه دارند، بلکه جدا تقویت کنند و به آن امکانات وسیعی بدهند. ما این گرایش را در بعضی از تصمیمات دولتی، که به طور کلی دولت حزب جمهوری اسلامی است، و همچنین در عملکرد بعضی از وزرایی که در سطح رهبری حزب جمهوری اسلامی هستند دیده ایم و می بینیم. حالا این دفاع از سرمایه داری، البته با بعضی از پوشش های اسلامی، را مقایسه کنیم با نطریات شهید بهشتی. از جمله دیدگاه های بسیار جالب شهید بهشتی درباره " تعاون" و " تعاونی"، که در "ضمیمه اقتصادی" روزنامه اطلاعات (17 مرداد 61) منتشر شده است. شهید بهشتی می گوید:
". . . جمع بندی این که ما باید روی نفی سرمایه داری تکیه کنیم (به این نفی درست دقت کنید) و هیچ رحم نکنید که سرمایه داری بتواند در این جامعه بماند. همین مقدارش هم که هست، باید ریشه کن کنیم. واقعا اگر فردی، جمعی، گروهی، ذره ای در این مسئله تردید بکند، خطرهای بزرگی متوجه این نعمت هایی که در پرتو انقلاب به دست آمده کرده اند. ما در این باره نباید هیچ تردید بکنیم. هیچ درنگ نکنیم و هیچ وقت تلف نکنیم، تا با تمام توانمان جلوی سلطه سرمایه داری خارجی، داخلی وابسته، داخلی غیروابسته(فرقی نمی کند باید جلوی همه این ها را) بگیریم. برای این منظور کارهای زیادی باید انجام بدهیم. در موقع تنظیم قانون اساسی تا حدودی در بخش اقتصادی توانستیم پیش بینی کنیم. کارهایی که باید انجام بدهیم، در این بخش (قانون اساسی) آمده، ولی وقت کافی نبود، یک کلیاتی آن جا گفته شد، این کلیات هم با توجه به این گفته شد که انشاالله در سال های بعد یا در دوره های قانون گذاری مجلس، یا کار دولت، با دست باز قوانین و طرح های لازم در این جهت تهیه و تصویب و اجرا بشود."
حالا ما گفتار و کردار کسانی از رهبری حزب جمهوری اسلامی در دولت و در حاکمیت را، که با تمام قوا در جهت این هستند که کارخانجات ملی شده را دوباره به صاحبان سرمایه دارشان برگردانند، سرمایه دارانی که اموال ملت را چاپیدند، میلیون ها و میلیون ها ارز به خارج بردند و فقط سرمایه کوچکی را در مقابل این همه غارت و این همه وام، که از ثروت مردم گرفته بودند، باقی گذاشتند، و دولت مجبور شد که کارخانجات آن ها را در مقابل بخشی از قرضی که به بانک های دولتی داشتند، بگیرد ـ همه این ها را بگذارید در مقابل این گفتار شهید بهشتی. آن وقت باید بگوییم که: شهید بهشتی چپ رو بوده و یا این آقایان به راست می تازند و در جهت راست عمل می کنند!
به نظر ما، در مجموع می توان گفت که: بعد از شهادت دکتر بهشتی و بیش از 70 تن از رهبران و مسئولان برجسته حزب، مجلس و دولت، و بعد از شهادت دکتر باهنر، که دومین دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بود و در مسایل اقتصادی در همان مواضع شهید بهشتی قرار داشت، عملا یک جریان تجدید نظر در حزب جمهوری اسلامی(رهبر حزب جمهوری اسلامی دراین مرحله دراختیار علی خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی بود- راه توده) وجود دارد. ما می بینیم که در عین حال که همان برنامه و همان حرف ها مورد پذیرش رسمی است، ولی در عمل، درباره مسایل مربوط به عدالت اجتماعی، در روزنامه جمهوری اسلامی تقریبا، اگر نگوییم تحقیقا، تقریبا چیزی دیده نمی شود. حزبی که رهبر اولیه اش شهید دکتر بهشتی، در خط امام خمینی، آن قدر روی مسئله عدالت اجتماعی تکیه می کرد، حالا ماه ها و ماه ها می گذرد و در روزنامه ارگانش تقریبا چیزی درباره مسایل مربوط به عدالت اجتماعی نمی نویسد. و این در زمانی است که دولت در دست حزب جمهوری اسلامی است. واقعیت این است که رییس جمهور (علی خامنه ای) دبیرکل حزب جمهوری اسلامی است. رییس دولت(میرحسین موسوی منظوراست که از همان زمان و در تمام این زمینه ها با علی خامنه ای اختلاف نظرپیدا کرد و این اختلاف نظر تا این لحظه که موسوی از ورود به صحنه انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم اعلام انصراف کرد ادامه دارد- راه توده) عضو شورای رهبری حزب جمهوری اسلامی است. عده زیادی از وزیران اعضاء موثر حزب جمهوری اسلامی هستند. در چنین شرایطی دیده نمی شود که به عملیات بی رویه ای که از طرف این دولت انجام می گیرد و واقعا باعث تعجب مردم می شود، حتی انتقاد کوچکی هم در روزنامه جمهوری اسلامی بشود. مثلا ما ندیدیم که روزنامه جمهوری اسلامی به این جریان 100 هزار تومان طلا وجواهر برای پاپاها و ماماهای عزیز کرده های آمریکا و اروپای غربی، حتی یک کلمه هم انتقاد کند. ظاهرا باید دانشجویان از جهاد سازندگی دانشگاه صدایشان در بیاید، تا رئیس دولت مجبور شود که این تصویب نامه را لغو کند.
ما خیال می کنیم که این نظر با واقعیت تطبیق می کند، که حزب جمهوری اسلامی، در مجموع خود، در جریان یک تحول به سمت راست است. حالا این واقعا یک تحول بنیادی به راست است، یا در این میانه تغییراتی پیدا خواهد شد که جلوی این تحول را بگیرد و به عقب برگرداند، این را تاریخ نشان خواهد داد.
البته همان طور که گفتم، به نظر ما، در داخل حزب جمهوری اسلامی درباره این مسایل اختلاف نظر هست. حالا ممکن است که واقعا به علت جنگ و گرفتاری های دیگر، این اختلاف نظر در شرایط کنونی خیلی زیاد بروز نکند. ولی مسلم این است که بین جناح مردمی حزب جمهوری اسلامی و جناح طرفدار سرمایه داری آن، این بحث و اختلاف در آینده جدی خواهد شد.(بعدها و با راهکاری که آیت الله خمینی پیدا کرده بود، حزب جمهوری اسلامی منحل اعلام شد تا از تشکل جناح راست در درون آن جلوگیری شود. اما این یک ساده انگاری بود. جریان موتلفه اسلامی و کهنه کاران حجتیه و فدائیان اسلامی که در رهبری حزب جمهوری اسلامی لانه کرده بودند، پس از اعلام انحلال این حزب رفتند جمعیت موتلفه اسلامی، فدائیان اسلام و جبهه "رسالت" را مرکب از همه طرفداران سرمایه داری ایجاد کردند و روزنامه "رسالت" به ابتکار و سردبیری و مدیریت آیت الله آذری قمی دادستان عزل شده انقلاب توسط آیت الله خمینی بدین ترتیب تولد یافت. آنها توانستند در مجلس سوم یک فراکسیون 99 نفره را تشکیل دهند که سخنگو و مبتکر آن علی اکبر ناطق نوری بود. همین فراکسیون و جبهه "رسالت" توانست بعد از در گذشت آیت الله خمینی دست به بزرگترین تصفیه های حکومتی از میان مخالفان خود بزند و این ممکن نشد مگر با حمایت علی خامنه ای که به رهبری رسیده بود- راه توده)
مثلا همان تفسیر دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، منتشره در روزنامه جمهوری اسلامی ( 25/5/1361 ) در مورد مسایل طبقاتی را بگیریم، که طی آن وجود طبقات در جامعه نفی می شود. ولی واقعیت این است که طبقه کارگر موجود است. طبقه سرمایه دار موجود است و این اصلا به مارکسیست ها مربوط نیست. طبقه کارگر را که مارکسیسم خلق نکرده است. اصطلاح طبقه قبل از مارکسیسم به وجود آمده و حتی اصطلاح طبقه کارگر مال قبل از مارکسیسم است، مال اقتصاددان های سرمایه داری است. خود سرمایه داران، که بهتر از همه طبقه خودشان و طبقه کارگر را می شناسند، این مسایل را بیان می کنند. ولی تفسیر "دفتر سیاسی" همه این ها را چسبانده است به مارکسیست ها! اما از این بگذریم و به نتایج خیلی جالبی، که تفسیر "دفتر سیاسی" به آن رسیده است، بپردازیم:
" گرایشات طبقه ای و صنفی و ایجاد محورهایی بر اساس لایه بندی های اجتماعی و اقتصادی از آفت هایی است که ممکن بود انقلاب اسلامی ما بدان مبتلا شود. این که جمعی به دفاع از خواسته ها و علایق صنفی گرد یکدیگر جمع شوند و در راه تحمیل خود و نظریات خود بر دیگران حتی بدون در نظر گرفتن مصالح مجموع حرکت انقلاب اسلامی گام بردارند و بدین گونه مخاصمه و نبردی غیر واقعی در درون صفوف مردم به وجود آید و حاصلش تضعیف پایه های انقلاب، هرز بردن نیروها، ایجاد فرصت های مناسب برای اشخاص و گروه ها باشد، خواست این نیروها بوده و هست."
تمام این جمله را که بخوانید، فقط این نتیجه را می گیرید که: اصلا یک لایه بندی محروم و جابر در جامعه وجود ندارد! به نظر ما، این محرومان و جابران در صنایع اسمشان کارگران و سرمایه داران است. ولی ما این اسم را به شما پیش کش می کنیم، اما بالاخره بگویید که: در بخش صنایع محرومان و غارتگران وجود دارند یا ندارند؟ اگر وجود ندارند، به گفته های امام خمینی رجوع کنید!
آیا کاخ نشین ها کارگران هستند؟ اصلا این کاخ نشین ها یک لایه اجتماعی اند؟ این لایه کجاست؟ بعضی از آن ها دهقان زحمتکش اند؟ بعضی رعیتند؟ بعضی برده اند؟ بعضی کارگر کارخانه اند؟ نه! این کاخ نشین ها حساب بانکی شان از ده میلیون و بیست میلیون بالاتر است. اسم خیلی مودبانه این ها "پولدار" و "سرمایه دار" است. پولی که این ها به کار می اندازند، سرمایه است. اسمش را نمی شود چیز دیگری گذاشت. چغندر نیست. حتی آقای توکلی می گوید: سرمایه گذاری، نمی گوید چغندر گذاری! پس، این آقایان سرمایه دار هستند. این لایه اجتماعی وجود دارد. چه شما آن را نفی بکنید، چه نکنید.
خوب، آقایان! چرا شما از آن اتحادیه سرمایه داران، که حساب بانکی شان از ده میلیون و بیست میلیون بالاتر رفته ( اگر می خواهید، اسم سرمایه آن ها را بگذارید چغندر!) و برای تحمیل نظریاتشان به انقلاب تلاش می کنند، یک کلمه در روزنامه جمهوری اسلامی صحبت نمی کنید؟
. . . شهید رجایی فریاد می زند که: "شما حق دارید سر من فریاد بزنید و بگویید که: رجایی هنوز مستضعفان از انقلاب هیچ چیزی به دستشان نیامده ـ تا این کارگران محروم بگویند: بگذارید ما، طبق قانون اساسی، یک شورای اسلامی، یک اتحادیه، یک انجمن درست کنیم، فورا « پایه های انقلاب به خطر می افتد»؟!"
به نظر ما، بین نظریات این دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی و نظریات شهید آیت الله بهشتی، و شهید دکتر باهنر میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است!
آری، واقعیت این است که حزب جمهوری اسلامی، در جهتی که در سئوال مطرح شده، تغییر پیدا کرده است. ولی ما امیدواریم که این حرکت ترمز بشود و حزب جمهوری اسلامی دو مرتبه در جهت نظریات موسس خود، یعنی اولین دبیر کل خود شهید بهشتی و هم چنین دومین دبیر کل خود شهید باهنر گام بردارد. این حتما به سود انقلاب و به سود توده های محروم است، که حزب جمهوری اسلامی خیلی اصرار دارد خود را مدافع منافع آن ها بداند.